••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

شاه نعمت اله ولی

 

پیش بینی های شاه نعمت الله ولی

1-قدرت کردگار می بینم
حالت روزگار می بینم 
از نجوم این سخن نمی گویم
بلکه از کردگار می بینم  
از سلاطین گردش دوران
یک به یک را سوار می بینم
از بزرگی و رفعت ایشان
صفوی برقرار می بینم 
آخر پادشاهی صفوی
یک حسینی به کار می بینم
نادری در جهان شود پیدا
قامتش استوار می بینم 
آخر عهد نوجوانی او
قتل او آشکار می بینم 
شهر تبریز را چو کوفه کنند
شهر طهران قرار می بینم 
ازشهنشاه ناصرالدین شاه
شیونی بیم دار می بینم 
درشب شنبه ماه ذیقعده
تن او برکنار می بینم 
بعد از آن شه مظفرالدین را
توبدان برقرار می بینم 
شه چو بیرون رود زجایگهش
شاه دیگر به کار می بینم
نوجوانی مثال سرو بلند
رستمش بنده وار می بینم 
چون فریدون به تخت بنشیند
پسرانش قطار می بینم 
چون دو ده سال پادشاهی کرد
شهیَش را تباه می بینم 

بعد از آن شاهی از میان برود
دولتی پایدار می بینم 
قصه ای بس غریب می شنوم
غصه ای در دیار می بینم 
شور و غوغای دین شود پیدا
سربسر کارزار می بینم 
غارت و قتل مردم ایران
دست خارج به کار می بینم 
کُهنه رندی به کارِ اهریمنی
اندر این روزگار می بینم
رنگ یک چشم او به رنگ کبود
خری بر خر سوار می بینم 
هر قدم از خرش بود میلی
دور گردون غبار می بینم 
لشگر او بود زاصفاهان
هم یهود و مجار می بینم 
متّصف بر صفات سلطان است
لیک من گرگ وار می بینم 
کار و بار زمانه وارونه
قحط ، هم ننگ و عار می بینم 
عدل و انصاف در زمانه او
همچو هیمه به نار می بینم 
در زمانش وفا و عهد درست
همچو یخ در بهار می بینم 
بس فرومایگان بی حاصل
حامل کار و بار می بینم 
مذهب و دین ضعیف می یابم
مُبتدع افتخار می بینم 
ظلم پنهان ، خیانت  و تزویر
بر اعاظم شُعار می بینم 
ظلمت ظلم ظالمان دیار
بی حد و بی شمار می بینم 
ماه را رو سیاه می بینم
مهر را دل فکار می بینم 
دولتِ مرد و زن رود به فنا
حال مردم فکار می بینم 
اندکی دین اگر بود آن روز
در حد کوهسار می بینم 
جنگ و آشوب و فتنه و بیداد
ازیمین و یسار می بینم 
در خراسان و مصر و شام و عراق
فتنه و کارزار می بینم
دور ایشان تمام خواهد شد
لشگری را سوار می بینم
 
نایب مهدی آشکار شود
بلکه من آشکار می بینم 
سیدی را ز نسل آل حسن
سروری را سوار می بینم
جنگ او در میان افغان است
لشگرش بیشمار می بینم
پادشاهی تمام دانایی
سروری باوقار می بینم 
بندگان جناب حضرت او
سر بسر تاجدار می بینم 
تا چهل سال ای برادر من
دور آن شهریار می بینم

بعد از آن خود ، امام خواهد بود
که جهان را مدار می بینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر
علم و حلمش شَعار می بینم  
جنگ سختی شود تمام جهان
کوه و صحرا تباه می بینم
مردمان جهان  زدخت و پری
جملگی در فرار می بینم 
مر مسیح از سما فرود آید
گور دجال زار می بینم 
مهدی وقت و عیسیِ دوران
هر دو را شهسوار می بینم 

قائم شرع آل پیغمبر
به جهان آشکار می بینم 
از کمربند آن سپهر وقار
تیغ چون ذوالفقار می بینم 
سوی مشرق زمین طلوع کند
قتل دجال زار می بینم
دین و دنیا از او شود معمور
خلق از او بختیار می بینم 
هفت باشد وزیرسلطانم
همه را کامکار می بینم
عاصیان از امام معصومم
خجل و شرمسارمی بینم 
گرگ با میش ،شیر با آهو
در چرا برقرار می بینم 
در ألف وثلاثین دوفران می بینم
وز مهدی و دجال نشان می بینم
دین نوعِ دگر گردد و اسلام دگر
این سرِ نهان است عیان می بینم.
 
پانوشت:
اصفاهان: اصفهان
مجار: آزار رسان
متّصف: کسی که دارای صفتی است.
افغان: طایفه ایست که در مشرق ایران از حدود خراسان تا لب رود آمویه ( جیحون ) سکنی دارند . مردمی دلیر و جنگاورند .
مدار: مدار عالم بر وی گردد.
شَعار: علم او پنهان و آشکار است
دجال: بسیاردروغگو و فریب‌ دهنده
شهسوار: سوار دلیر و چالاک
معمور: آبادان
بختیار: سعادتمند
ثلاثین: سی
 
+ نوشته شده در سه شنبه 11 اسفند 1394برچسب:مطالب ادبی,پیش بینی های شاه نعمت الله ولی,پیش بینی,شاه نعمت, ساعت 18:5 توسط آزاده یاسینی


شاه نعمت اله ولی

 

پیش بینی های شاه نعمت الله ولی

2-هزاره سر آید به ایران زمین
دگرگون بود کار و شکل همین 
بود حکمرانی آن دیوکین
که دین بهی را زند بر زمین 
چو آید به گیتی نشان سیاه
دگرگون شود دین و آیین و راه 
جز آز و نیاز و بجز خشم و کین
نبینی تو با خلق روی زمین 
بجز راه دوزخ نورزند هیچ
نبینی کسی کو بود دین بسیج 
نه نوروز دانند نه مهرگان
نه جشن و نه رامش نه فروردگان 
برآید همی ابر در آسمان
که باران نبارد به هنگام آن 
زگرمای گرم و زسرمای سخت
بریزد بسی برگ و بار درخت 
بسی نعمت و مال گردآورند
مر آنرا به زیر زمین گسترند 
نیامد کسی را چنان رنج و تاب
به هنگام ضحاک و افراسیاب 

ز هرجانب آهنگ ایران کنند
به سم ستورانش ویران کنند 
بپرسید زرتشت بار دگر
ز هرمز دادار پیروزگر 
سیه جامه را کی نماید شکست
چگونه شود دیو ناکام، پست 
که جانم ز تیمار گریان شدست
دل از اندوه و رنج بریان شدست 
بدو گفت دادار پروردگار
که ای مرد دین دار اندوه مدار
 
چوهنگام ایشان شود در جهان
پدید آید از چندگونه نشان 
زمین خراسان ز نم و بخار
شود چون شب داج،تاریک و تار 
برآید نشان از خراسان سپاه
چوآید به وقت و به هنگام گاه 
یکی شاه باشد به هند و به چین
ز تخم کیان اندر آن وقت کین 
گروهیش شاپور خوانند نام
بیابد زگیتی بسی نام وکام 
کشد سوی بلخ و بخارا سپاه
کند روی کشور زهرسو نگاه 
ز پارس و خراسان و از سیستان
یکی لشگر آرد عجب بیکران 
به ایران بباشد سه جنگ تمام
بسی کشته گردند مردان نام 
شود اهرمن جنگ را چاره گر
اُبا نره دیوان پرخاشگر 
شود لشگر دیو ناپایدار
بسی خسته و کشته در کارزار 
بیاید پس آن مرد فرخنده نام
که بهرام خواند ورا خاص و عام 
بگیرد سر تخت و تاج شهان
جهان را رهاند از آن گمرهان 
 
+ نوشته شده در سه شنبه 11 اسفند 1394برچسب:مطالب ادبی,پیش بینی های شاه نعمت الله ولی,پیش بینی,شاه نعمت, ساعت 18:1 توسط آزاده یاسینی


شاه نعمت اله ولی

پیش بینی های شاه نعمت الله ولی
 
3-قدرت کردگار می بینم 
حالت روزگار می بینم
حکم امسال صورتی دگر است
نه چو پیرار و پار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم
بلکه از کردگار می بینم
عین و را ذال چو نگذشت از سال 
بوالعجب کار و بار می بینم

در خراسان و مصر و شام و عراق 
فتنه و کارزار می بینم
همه را حال می شود دیگر 
گر یکی ور هزار می بینم
گرد آیینه ضمیر جهان 
گرد و زنگ و غبار می بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار 
بی حد و بی شمار می بینم

قصه ای بس غریب می شنوم 
غصه ای در دیار می بینم
جنگ و آشوب و فتنه و بیداد 
از یمین و یسار می بینم
غارت و قتل و لشگر بسیار 
در میان و کنار می بینم
بنده را خواجه وش همی یابم 
خواجه را بنده وار می بینم
بس فرو مایگان بی حاصل 
عامل و خواندگار می بینم 
هر که او پار یار بود امسال 
خاطرش زیر بار می بینم
مذهب و دین ضعیف می یابم 
مبتدع افتخار می بینم
سکه نو زنند بر رخ زر 
درهمش کم عیار می بینم
دوستان عزیز هر قومی 
گشته غمخوار و خوار می بینم

هر یک از حاکمان هفت اقلیم 
دیگری را دچار می بینم
نصب و عزل بتکچی و عمال 
هر یکی را دوبار می بینم
ماه را روسیاه می یابم 
مهر را دل فکار می بینم
ترک و تاجیک را به هم دیگر 
خصمی و گیر و دار می بینم
تاجر از دست دزد بی همراه 
مانده در رهگذار می بینم
مکر و تزویر و حیله در هرجا 
از صغار و کبار می بینم
حال هندو خراب می یابم 
جور ترک و تتار می بینم
بقعه خیر سخت گشته خراب 
جای جمع شرار می بینم
بعض اشجار بوستان جهان 
بی بهار و ثمار می بینم
اندکی امن اگر بود آن روز 
در حد کوهسار می بینم
همدمی و قناعت و کنجی 
حالیا اختیار می بینم
گرچه می بینم این همه غمها 
شادئی غمگسار می بینم

غم مخور زان که من در این تشویش 
خرمی وصل یار می بینم
بعد امسال و چند سال دگر 
عالِمی چون نگار می بینم
چون زمستان پنجمین بگذشت 
ششمش خوش بهار می بینم
نایب مهدی آشکار شود 
بلکه من آشکار می بینم
پادشاهی تمام دانائی 
سروری با وقار می بینم
هر کجا رو نهد به فضل اله 
دشمنش خاکسار می بینم
بندگان جناب حضرت او 
سر به سر تاجدار می بینم
تا چهل سال ای برادر من 
دور آن شهریار می بینم
دور آن چون شود تمام به کار 
پسرش یادگار می بینم
پادشاه و امام هفت اقلیم 
شاه عالی تبار می بینم
 
بعد از او خود امام خواهد بود 
که جهان را مدار می بینم
میم و حامیم و دال می خوانم -محمد-
نام آن نامدار می بینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر 
علم و حلمش شَعار می بینم
دین و دنیا از او شود معمور
خلق از او بختیار می بینم

ید و بیضا که باد پاینده 
باز با ذوالفقار می بینم
مهدی وقت و عیسی دوران 
هر دو را شهسوار می بینم
گلشن شرع را همی بویم 
گل دین را به بار می بینم
این جهان را چو مصر می نگریم 
عدل او را حصار می بینم

هفت باشد وزیر و سلطانم 
همه را کامکار می بینم
عاصیان از امام معصومم
خجل و شرمسار می بینم
بر کف دست ساقی وحدت 
باده خوش گوار می بینم
غازی دوست دار دشمن کش
همدم و یار غار می بینم
تیغ آهن دلان زنگ زده 
کند و بی اعتبار می بینم
زینت شرع و رونق اسلام 
هر یکی را دوبار می بینم
گرگ با میش و شیر با آهو 
در چرا برقرار می بینم
گنج کسری و نقد اسکندر 
همه بر روی کار می بینم
ترک عیار مست می نگرم 
خصم او در خمار می بینم
نعمت اله نشسته در کنجی 
از همه بر کنار می بینم.
+ نوشته شده در سه شنبه 11 اسفند 1394برچسب:مطالب ادبی,پیش بینی های شاه نعمت الله ولی,پیش بینی,شاه نعمت, ساعت 17:53 توسط آزاده یاسینی